سفارش تبلیغ
صبا ویژن























***باده عشق***

 

 نمایش تصویر در وضیعت عادی

اتل متل یه مادر
نحیف و زار و بیمار
با صورتی حزین و
دستای پینه بسته

بپرس ازش تا بگه
چه جور میشه سوخت و ساخت
با بیست هزار تومن پول
اجاره خونه پرداخت

اجاره های سنگین
خرج مدرسه ی ما
خرج معاش خونه
خرج دوای مینا

بپرس ازش تا بگه
چه جوری میشه جنگ کرد
یا اینکه بی رنگ مو
موی سیاهو رنگ کرد

بپرس ازش تا بگه
چه جوری میشه جنگ کرد
با سیلی جای سرخاب
صورتارو قشنگ کرد

وقتی که گفتند بابا
تو جبهه ها شهید شد
خودم دیدم یک شبه
چندتا موهاش سفید شد

میخوای بدونی چرا
نصف موهاش سفیده؟
بپرس که بعد بابا
چی دیده،چی کشیده!

یا میره داروخانه
برا دوای مینا
یا که میره سمساری
یا هم بهشت زهرا

یه روز به دنبال وام
مامان میره به بنیاد
یه روز به دنبال کار
پیر آدم در میاد!

هروقت به مامان میگم
«طعم غذات عالیه»
مامان با گریه میگه
«جای بابات خالیه»

بعضی روزا که توی
خونه غذا نداریم
غذای روز قبلو
برا مینا میذاریم

مینا با غم میپرسه
«غذا فقط همینه؟»
مامان با گریه میگه
«بابات کجاست ببینه؟«

وقتی که بیست میگیرم
میاد پیشم میشینه
نوازشم میکنه
نمره هامو میبینه

میگم معلمم گفت
«که نمره هات عالیه»
مامان با گریه میگه
« جای بابات خالیه»

یه بار گفتم «مامان جون
این آقا بقالیه
با طعنه گفت تو خونه
جای بابات خالیه؟»

تا حرف من تموم شد
با دست تو صورتش زد
با گریه«گفت ای خدا
بی شرفی تا این حد؟»

میگم «مامان راست بگو
اگه بابا دوست داشت
چرا ازت جدا شد؟
پس چرا تنهات گذاشت؟»

چشم میدوزه تو چشمام
لب میگزه می خنده
بیرون میره از اتاق
محکم درو میبنده

رفتم از لای در
توی اتاقو دیدم
صدای گریه هاشو
از لای در شنیدم

داشت با بابام حرف میزد
چشماش به عکس اون بود
انگار که توی گلوش
یه تیکه استخون بود

مرتضی جون میدونم
زنده ای و نمردی
یعد خدا و مولا
ما رو به کی سپردی؟

دست خوش آقا مرتضی
خوش به حالت که رفتی
ما اینجا مستاجریم
تو اونجا جا گرفتی؟

خواستگاریم یادته؟
چندتا سکه مهرمه؟
مهریه مو کی میدی؟
گره توی کارمه

مهریه مو کی میدی؟
دخترمون مریضه
بیا ببین که موهاش
تند تند داره میریزه

مهریه مو کی میدی؟
اجاره خونه داریم
صاحب خونه میگفتش
دیگه مهلت نداریم

امروز که صاحب خونه
اومد برا اجاره
همسایمون وقتی گفت:
«مهلت بده،نداره»

یهو تو کوچه داد زد
«اینا همش بهونست
دق اجاره داره
دردش اجاره خونه س

به من چه شوهرش رفت؟
یا که زن شهیده؟
خونه اجاره کرده
یا خونمو خریده؟»

درد دل خستمو
فقط برا تو گفتم
چون از تموم مردم
«به من چه؟»میشنفتم


میگم اجاره داریم
خیلی مریضه بچه
سایه ی سر نداریم
همه میگن «به من چه؟»

با آه خود به عکس
بابا جونم، جون میده
چادرو ور میداره
موهاشو نشون می ده

صورتشو میذاره
رو صورت شهیدش
بابام نگاه میکنه
به موهای سفیدش

اشک مامان میریزه
رو چشمای بابا جون
بابا گریه میکنه
برای غمهای اون

بابا با چشماش میگه
«قشنگ مهربونم
همسر خوب و تنهام
غصه نخور میدونم»

اتل متل یه مادر
نحیف و زار و خسته
با صورتی حزین و
دستایی پینه بسته

دستای پینه دارش
عجب حماسه سازه
دستایی که شوهرش
خیلی به اون مینازه

دستایی که پرچم
بابا رو ور میداره
توی خزون غیرت
دستایی که بهاره

دستایی که عینهو
دست بابام میمونه
نمیذاره سلاح
بابام زمین بمونه

دستی که بچه هاشو
بسیجی بار میاره
بذر غیرت و ایمان
تو روحشون میکاره

درسته که شوهرش
تو جبهه ها شهید شد
درسته که موی اون
بعد بابا سفید شد

اما خون باباو
موهای مادر من
وقتی باهم جمع شدن
سیلی زدن به دشمن

سرخی صورت اون
سرخی خون باباست
موی سفید مادر
افتخار بچه هاست

اتل متل یه مادر
خیلی چیزا میدونه
از بی مروتی ها
از بازی زمونه

باید فهمیده باشی
چه جوری میشه جنگ کرد
با سیلی جای سرخاب
صورتارو قشنگ کرد

باید فهمیده باشی
چه جوری میشه جنگ کرد
یا این که بی رنگ مو
موی سیاهو رنگ کرد

ای که در این حوالی
غربت مارو دیدی
صدای ناله های
مادرمو شنیدی

دست رو گوشات گذاشتی
چشماتو خیره کردی
زل زدی به مادرم
فکر کردی خیلی مردی!

تو که به زخم قلب
مامان نمک گذاشتی
اگه مامان بمیره
مادرمو تو کشتی

اگه بابام نبودش
هر چی داشتی میخوردن
مال و منالت که هیچ
مادرتم میبردن

اگه مامان بمیره
دق میکنم میمیرم
پیش خدا و بابام
من جلوتو میگیرم


نوشته شده در شنبه 89/8/22ساعت 2:47 عصر توسط یادگاری ها ( ) | |

ای شقایهای آتش گرفته

دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را بر خود دارد.

آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟؟؟

 


نوشته شده در شنبه 89/8/15ساعت 11:29 صبح توسط یادگاری ها ( ) | |

 

شب بیست و پنجم ذیقعده(10/8/89) شب دحوالارض است،یعنی پهن شدن زمین از زیر خانه کعبه بر روی آب و از لیالی شریفه است که رحمت خدا در آن نازل میشود و قیام به عبادت در آن اجر بسیار دارد.از امام رضا (ع) روایت است که هر کس روز دحو الارض را روزه بدارد چنان است که 60 ماه را روزه داشته باشد.روز بیست و پنجم ذیقعده(11/8/89) روز دحو الرض است و یکی از آن چهار روز است که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز است و در روایتی روزه اش مثل روزه 70 سال و در روایتی کفاره 70 سال است و هر کس این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت سپری کند از برای او عبادت 100 سال نوشته شود و از برای روزه دار این روز هر چه در میان آسمان و زمین است استغفار کند و این روزیست که رحمت خدا در آن منتشر گردیده و از برای عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیاریست و از برای این روز بغیر از روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل عمل دیگری وجود دارد و آن نمازیست که در کتب شیعه ی قمیین روایت شده و آن 2 رکعت است در وقت چاشت و در هر رکعت بعد از حمد 5 مرتبه سوره و الشمس بخواند و بعد از سلام بخواند دعایی که در مفاتیح الجنان نقل شده است....

 

خوش به سعادت اونایی که تو این شب عزیز وقتی میخوان ذکر بگن و دعا بخونن و اشک بریزن خونه خدا روبه روشون هست.......

 

 

التماس دعای شدییییییییییییییییید دارم...

 


نوشته شده در جمعه 89/8/7ساعت 2:23 عصر توسط یادگاری ها ( ) | |

از جهان تا خدا هزار ایستگاه بود

در هر ایستگاهی که قطار می ایستد کسی کم میشد

قطار میگذشت و سبک می شد

زیرا سبکی قانون راه خداست

قطاری که به مقصد خدا میرفت عاقبت به ایستگاه بهشت رسید

پیامبر گفت:اینجا بهشت است و من شادمانه بیرون پریدم

اما تو پیاده نشدی؟!و من فهمیدم...

قطار رفت و دور شد

من از فرشته ای پرسیدم:مگر اینجا آخرش نیست؟

و او گفت:نه قطار به سوی خدا میرود

و خدا به آنان میگوید درود بر شما،راز من همین بود

آنکه مرا میخواهد در ایستگاه بهشت پیاده نخواهد شد،

و من........!

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/8/5ساعت 11:39 عصر توسط یادگاری ها ( ) | |

قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت